کد مطلب:254006 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:280

حجت شدن عبدالعظیم
این یك قاعده است كه وقتی چیزی با «میزان» موزون شد، خود آن هم تبدیل به «میزان» می شود. مثل اینكه خدا فرمان می دهد از رسول اطاعت كنید. پس اگر كسی از رسول خدا تبعیت كند: «مَن یطع الرّسولَ فَقد اَطاعَ اللهَ» [1] ، از خدا پیروی كرده است. وقتی هم خداوند، خشم و رضای كسی را خشم و رضای خود می داند، هم دلیل عصمت اوست، هم حجت، و معیار بودنش را می رساند.

در بحث عرضه خود بر حجت معصوم الهی و مورد تأیید قرارگرفتن از سوی او نیز، این انطباق با حجت، سبب می شود كه خود این شخص هم برای دیگران تبدیل به شاخص و معیار حجّت می شود و خط درست برای دیگران ترسیم كند.

حضرت عبدالعظیم، پس از دیدار با امام هادی(ع) و عرضه عقاید خویش بر آن حضرت و سخنان امام كه فرمود: «آنچه گفتی همه حق و درست است و بر همین عقاید استوار بمان»، به ایران آمد و وارد «ری» شد. ابتدا ناشناس بود و مردم او را نمی شناختند. كم كم به شخصیت او پی بردند و از محضرش استفاده می كردند. در همان دوران، ابوحمّاد رازی كه از شیعیان معروف ری بود، با رنج بسیار راه طولانی ری تا عراق را پیمود و در سامرّا به محضر امام هادی(ع) رسید تا سؤالات دینی و شرعی خود را از آن امام بپرسد. هنگام خداحافظی، امام به ابوحمّاد فرمود:

ای ابوحمّاد! هر گاه در منطقه خودتان مسئله ای برایت مشكل شد، از عبدالعظیم حسنی بپرس و از من هم به او سلام برسان. [2] .

عبدالعظیم حسنی از كجا به این مكانت عظیم و موقعیت علمی رسید كه امام، او را تأیید می كند و مردم را به او ارجاع می دهد و حرف او را حرف خودش می داند؟ جز به خاطر اینكه قبلاً خودش را بر امام عرضه داشته و امام، صلاحیت اعتقادی و سلامت فكری و دینی او را تأیید كرده است؟

پس هر كه با حجت خدا منطبق باشد، خودش برای دیگران حجّت می شود. (هر كه با گل ها نشیند، رنگ و بوی گل پذیرد).

این كه فقهای دین و آشنایان به مبانی فكری و كلمات نورانی ائمّه معصومین در عصر غیبت امام زمان، حجّت بر مردم می شوند و كلام و فتوایشان «حكم خدا» تلقّی می شود، برای آن است كه آنان از خودشان سخن نمی گویند، بلكه آنچه به عنوان دین، از قرآن و عترت می فهمند همان را می گویند و ذهن و دلشان را برای شناخت «حكم الله» از هر شائبه و گرایش و پیشداوری خالی و خالص می كنند و همه تلاش خود را برای «استنباط حكم شرعی» به كار می گیرند و از تقوا برخوردارند و خالی از هوی و هوس اند، و اینها سبب می شود كه در عصر غیبت، ملاذ و پناه مردم، و محور و معیار دین، و میزان حلال و حرام شرعی می گردند.

چون در پی كشف حجّت اند، فتوای آنان هم بر مقلّدین حجّت می شود. در حدیث معروف حضرت مهدی(عج) چنین آمده است:

«امّا الحوادث الواقعة فارجِعُوا فیها الی رُواة حدیثنا، فاِّنهم حُجَّتی عَلیكم و أنا حجّة اللهِ [3] ؛ در رخدادها و حوادث و پیشامدها به راویان حدیث ما مراجعه كنید؛ چرا كه آنان حجّت من بر شمایند و من حجت خدایم».

همین حدیث و نظایر آن، مبنای ضرورت تقلید از فقها در مسائل شرعی است؛ چون نظر اجتهادی و استنباط فقهای دین و آنچه به صورت «فتوا» ابراز می كنند، برای مردمی كه در عصر غیبت، دسترسی به امام معصوم ندارند، «حجت شرعی» است و تكلیفشان عمل بر طبق آن است، تا برائت ذمّه حاصل كنند.


[1] نساء/80.

[2] معجم الرجال الحديث، ص49.

[3] ميزان الحكمه، ح 3325، به نقل از احتجاج طبرسي.